سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
دل شب
 
 
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه] 
»» از بلاگ تا پلاک 5

بدجوری دلم هوای جنوب کرده!
سفر دل انگیز و فوق العاده ای بود...
همیشه اینطور نیست که هر سفری که میری همونجوری بشه که فکرشو میکردی!ممکنه در عرض چند لحظه همه ی معادلاتت بهم بخوره.
اما...
این سری برای من فوق العاده بود.حتی از اون چیزی که فکر میکردم عالیتر بود.
برای خودمم خیلی عجیب بود چون اونجا کاملا احساس رهایی داشتم...
دل انگیز بود چون در عین حالیکه به ارامش رسیده بودم پر از بیقراری  یه جورایی درونم طوفان بود.این حالت برای من خیلی دل انگیز بودچون حالم حال طبیعی نبود.
به جاهایی قدم گذاشتم که توی دو سفر قبلیم از قدم گذاشتن بر زمینش محروم بودم و این بار رفتم و دوستانی پیدا کردم که با من همدلند و...
مهمتر از همه اینکه قلبم و روحم و وجودم اماده شد برای سفری عظیمتر...
اونقدر دلتنگ سفر و همسفرامم که دلم میخواست کاروان و همسفرای کربلام هم همونا بودن.
5روز دیگه راهیم...
واقعا انگار توی کمام!هم باورم نمیشه هم میترسم هم ذوق دارم...
انشاءالله یه روز بیاد که همه ی بچه های بلاگ تا پلاک بعد از سفر راهیان نور راهی سفر کربلابشیم اونوقت اسمشو بذاریم از بلاگ تا پلاک یا حسین
به امید زیارت با معرفت حسینی...
یا حسین


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسراء ( جمعه 89/1/6 :: ساعت 10:14 عصر )

»» اولین سلام وبلاگی...

سلام
این اولین نوشته ی من در وبلاگم
موضوع خاصی تو ذهنم نبود حالا هر چی که به ذهنم بیاد مینویسم
تا حالا به این فکر کردین که گاهی یه اتفاق ساده میتونه روند زندگی ادم تغییر بده؟
حتما لازم نیست یه اتفاق خیلی غیر منتظره یا عجیبی برات بیافته که تا حالا  بهش فکر نکرده بودی!
 به نظر من عجیبترین و فوق العاده ترین  اتفاقات زندگی  در کنار ما هستند و خیلی نزدیک به ما و ما با همون هاست که داریم به زندگیمون شکل میدیم و در اصل زندگی میکنیم...
اما این ما ادما هستیم که اونارو نمیبینیم  و منتظر اتفاقات عجیب و غریب هستیم یه چیزی تو مایه های کارتونها! 
مثلا دنبال لوبیای سحرامیزیم یا دنبال چراغ جادو یا فرشته ی سیندرلا...
در حالی که غافلیم از اینکه ما همه ی اینا رو داریم و فقط نمیشناسیمشون ونمیبینیمشون.
یک سال پشت سر گذاشتیم و وارد سال جدید شدیم.نمیدونم اما سال گذشته هرطور که بود گذشت الانم مثل برق و باد 6روز از سال جدید گذشته.
بیایید امسال دنبال ارزوها و اتفاقای خیلی خاص نگردیم چون اونا همین الان در کنار ما هستن.فقط کافیه که احساسشون کنیم و بعد با کمال میل بپذیریمشون اون موقع است که با تمام وجود احساس میکنیم که هر چی که بخواهیمو داریم و مهمتر از همه اینکه خوشبختیم.
البته یه چیزی بگما یقیین قلبی ما به خداوند و وجودش سرچشمه تمام این داراییهاست
                                با ارزوی بهترین و شادترین لحظات برای همه                                           



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسراء ( جمعه 89/1/6 :: ساعت 1:42 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

از بلاگ تا پلاک 5
اولین سلام وبلاگی...
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 3358
» درباره من «

دل شب
اسراء
در تمام لحظات زندگیم تنها زمانی که خداوند را به خودم خیلی نزدیک دیدم و از اعماق وجودم حضورش را حس کردم به غیر از شب نبود.سکوت شب آسمان شب تاریکی شب و دل شب... آرامشی از جنس ماورایی دارند... شاید به خاطر همین ماورایی بودن و ظرفیت عظیمش بود که خداوند کلام خود را در قالب قرآن که معجزه ی آخرین فرستاده اش است را در شبی که اعظم وافضل شبهای دیگر است بر قلب محبوبش نازل کرد. نمیدانم چه سری و چه رازیست... دلم را با دل شب آشناییست

» فهرست موضوعی یادداشت ها «
اتفاق . ارزو . بلاگ تا پلاک . حسین ع . خوشبختی . زندگی . سفر .
» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «